امّت وسط

پدیدآورسیدجعفر ربانیبخش فلسفه و کلام

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 4

تاریخ انتشار1388/01/31

منبع مقاله

share 3866 بازدید

امّت وسط: گروهى ممتاز، برگزيده، واسطه بين پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مردم، شاهد اعمال همه مردم در دنيا و گواه بر آنان در آخرت

واژه امّت به معناى گروهى است كه داراى وجه مشترك مانند زبان، مكان و دين واحد باشند.[1]
وسط را در لغت به معتدل، ميانه[2]، ميان دو چيز[3]، آنچه داراى دو طرف مساوى باشد[4] يا به لوازم اين معانى يعنى، نيكو، پسنديده و خير[5] تفسير كرده‌اند، بنابراين، تركيب وصفى «امّت وسط» در گروه معتدل، نيكو و پسنديده به‌كار مى‌رود.
امّت وسط در قرآن به گروهى گفته شده كه از خطا و لغزش مصون بوده، واسطه بين پيامبر(صلى الله عليه وآله)و مردم و بر اعمال مردم گواه‌اند. از احاديث[6] و شواهد قرآنى بر مى‌آيد كه اهل* بيت(عليهم السلام) تنها مصداق اين گروه به شمار مى‌آيند.[7]
امّت وسط فقط يك بار در آيه 143 بقره/2 آمده است: «و كَذلِكَ جَعَلنـكُم اُمَّةً وسَطـًا لِتَكونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ ويَكونَ الرَّسولُ عَلَيكُم شَهيدًا» آيات ديگرى بدون استفاده از كلمه امّت وسط با اين موضوع در ارتباط است؛ مانند 127 ـ 129 بقره/2؛ 35 ابراهيم/14 و 78 حجّ/22.

تبيين امّت وسط:

آيه 143 بقره/2 درباره گروهى است كه خداوند آنان را امّت وسط قرار داده تا گواه بر مردم باشند:«جَعَلنـكُم اُمَّةً وسَطـًا لِتَكونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ» زيرا لام در «لِتَكونوا» لام عاقبت است و از آن چنين استفاده مى‌شود كه غرض از امّت وسط بودن گروه مذكور گواهى آنان بر اعمال امّتهاست.[8] اين گروه كه مخاطب حقيقىِ «جَعَلنـكم» و داراى نقش و مسئوليت مهم ياد شده هستند به دو دليل بايد گروهى برگزيده و مصون از هرگونه خطا و اشتباه و به دور از هر نوع آلودگى و گناه باشند:
1. تحقق امّت وسط از خواسته‌هاى حضرت ابراهيم(عليه السلام) و اسماعيل است. خواسته‌هاى آنان در آيات قبل مطرح شده و آيه مربوط به امّت وسط در ادامه آنها آمده است. ايشان به هنگام بناى ستونهاى كعبه از خدا درخواست كردند عمل آنان را پذيرفته، ايشان را مسلمان قرار داده و از ذريّه آنان نيز گروهى را تسليم خدا قرار دهد «و اِذ يَرفَعُ اِبرهيمُ القَواعِدَ مِنَ البَيتِ واِسمـعيلُ رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا اِنَّكَ اَنتَ السَّميعُ العَليم * رَبَّنا واجعَلنا مُسلِمَينِ لَكَ ومِن ذُرِّيَّتِنا اُمَّةً مُسلِمَةً لَكَ واَرِنا مَناسِكَنا وتُب عَلَينا اِنَّكَ اَنتَ التَّوّابُ الرَّحيم» (بقره/2، 127 ـ 128) سپس دعا كردند رسولى در ميان ذريّه آنان مبعوث كند تا آيات خدا را بر آنها بخواند و علم كتاب و حكمت را در قلبشان به وديعت گذارده و آنان را از انواع آلودگيها تطهير و ايشان را براى پرستش خدا خالص كند[9]: «رَبَّنا وابعَث فيهِم رَسولاً مِنهُم يَتلوا عَلَيهِم ءايـتِكَ ويُعَلِّمُهُمُ الكِتـبَ والحِكمَةَ ويُزَكّيهِم اِنَّكَ اَنتَ العَزيزُ الحَكيم» (بقره/2، 129) خداوند در آيه 78 حجّ/22 ضمن اشاره به اجابت اين دعاها، به گروه برگزيده‌اى خطاب مى‌كند كه تسليم حكم الهى هستند، بدون آنكه از آنها سرپيچى و معصيتى سرزده و اجراى دستورات دين برايشان مشقّت و زحمتى داشته باشد. آنان در آيه مذكور همان گروهى دانسته شده‌اند كه در آيه 128 بقره/2 مورد درخواست ابراهيم از خداوند قرار گرفته بودند و نيز واسطه بين پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مردم و گواه بر مردم معرّفى شده‌اند[10]: «... هُوَ اجتَبـكُم وما جَعَلَ عَلَيكُم فِى الدّينِ مِن حَرَج مِلَّةَ اَبيكُم اِبرهيمَ هُوَ سَمـّـكُمُ المُسلِمينَ مِن قَبلُ وفى هـذا لِيَكونَ الرَّسولُ شَهِيدًا عَلَيكُم وتَكونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ ...» دو نكته در اين استدلال بايد مورد توجّه قرار گيرد: الف. منزّه بودن از گناهان بر همه امت، قابل انطباق نيست، مگر بر معصومان از آنها. ب. ابراهيم(عليه السلام)درخواست كرده بود خداوند امتى مسلمان از خصوص ذرّيه‌اش به وى عنايت كند [نه هر امت مسلمانى [و حال آنكه همه مردم مسلمان، ذريّه ابراهيم(عليه السلام)نيستند، پس اين آيات، همه مسلمانان را در بر نخواهد گرفت و مقصود از امّت در آيه «وَ كَذلِكَ جَعَلْنـكُمْ أُمَّةً وَسَطًا» نيز همه آنان نيستند، بلكه امّت در اين آيات بر ذريّه ابراهيم(عليه السلام) منطبق مى‌گردد.
2. از جمله حقايق قرآنى كه خداوند، بارها بدان اشاره فرموده گواهى* دادن گواهان در دادگاه عدل الهى است:«فَكَيفَ اِذا جِئنا مِن كُلِّ أُمَّة بِشَهيد وَ جِئنابِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهيدًا» (نساء/4، 41)، «وَ يَومَ نَبعَثُ مِن كُلّ أُمَّة شَهيدًا ثُمَّ لا يُؤذَنُ لِلَّذينَ كَفَرُوا وَلاهُمْ يُستَعتَبون» (نحل/16، 84)، «ووُضِعَ الكِتـبُ وجىءَ بِالنَّبيّينَ والشُّهَداء» (زمر/39، 69) اين گواهى، شامل افعال اُمَم و تبليغ رسالت پيامبران(عليهم السلام)نيز مى‌شود، چنان كه اين آيه به آن اشاره دارد[11]: «فلَنَسئلَنَّ الَّذينَ أرسِلَ اِلَيهِم وَ لَنَسئلَنَّ المُرسَلينَ» (اعراف/7، 6) و گرچه اين گواهى دادن در روز قيامت خواهد بود؛ ولى تحمّل آن، در دنياست،[12] به دليل سخن عيسى(عليه السلام): «وَ كُنتُ عَلَيهِم شَهيدًا ما دُمتُ فيهِم فَلَمّا تَوَفَّيتَنى كُنتَ أنتَ الرَّقيب عَلَيهِم وَ أَنتَ عَلى كُلِّ شَىء شَهيد» (مائده/5 ، 117) و آيه 159 نساء/4[13]: «واِن مِن اَهلِ الكِتـبِ اِلاّ لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ ويَومَ القِيـمَةِ يَكونُ عَلَيهِم شَهِيدا» گواه بودن امّت وسط نيز ايجاب مى‌كند كه ايشان گروهى خاص و داراى مقام و موقعيت ويژه‌اى باشند تا بتوانند ضمن نظارت بر اعمال همه مردم در همه دورانها، در قيامت اقامه شهادت كنند، زيرا اوّلاً انسانهاى عادى فقط ظاهر افعال مردم را درك مى‌كنند؛ امّا به حقايق اعمال و امور نفسانيه از قبيل كفر، ايمان، فوز و خسران آنان آگاهى ندارند، با آنكه اين امور نيز مورد مؤاخذه قرار مى‌گيرد[14]: «ولـكِن يُؤاخِذُكُم بِما كَسَبَت قُلوبُكُم» (بقره/2، 225) و ثانياً عموم مسلمانان در زمان امّتهاى ديگر حضور نداشته‌اند، در حالى كه شهادت، مترتب بر حضور شاهد در حال انجام عمل از سوى مشهود عليه است.[15] ثالثاً در امت اسلام، ظالمان، جباران و عصيانگرانى هستند كه گواهى آنها حتى در كمترين امور (و به تصريح روايتى بر چند كيلو خرما) پذيرفته نيست،[16] پس آنها چگونه مى‌توانند بر تبليغ رسالت پيامبرانى همچون موسى، عيسى، ابراهيم و ساير انبيا(عليهم السلام)گواه باشند؟ بنابراين، امت وسط مورد نظر خداوند همه امّت مسلمان نيستند.[17]
از نظر برخى گرچه از آيه امّت وسط (بقره/2، 143) حجيت اجماع همه امت و عدالت آنان استفاده مى‌شود؛ ولى اين بدان معنا نيست كه فرد فرد اين امت از خطا مصون باشند، بلكه مفيد اين معناست كه اجمالا درميان آنان افرادى با ويژگى مصونيت از لغزش يافت مى‌شوند.[18] شهيد در آياتى از قبيل آيات ياد شده هم به معناى گواه و هم به معناى الگو و اسوه دانسته شده است، چنان‌كه به اعتبار اسوه بودن شهيد (الگويى كه مردم او را مى‌بينند) است كه مى‌توان به وى احتجاج كرد و به اعتبار شاهد بودن اوست كه مى‌توان به شهادتش استناد كرد.[19]
عدّه‌اى امّت وسط در آيه 143 بقره/2 را همه مسلمانان و خطاب در «جَعَلنـكُم» را متوجّه همه آنان دانسته، آنگاه با توجّه به معناى وسط، براى امّت وسط بودن مسلمانان وجوه متفاوتى ذكر كرده‌اند؛ برخى وسط را به معناى «عدل» و مفاد آيه را عدالت همه امت پيامبر(صلى الله عليه وآله)دانسته‌اند.[20] برخى ديگر وسط را به معناى «ميانه» گرفته و مدلول آيه را ميانه بودن امّت اسلامى دانسته‌اند. اينان در توضيح «ميانه بودن» امت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)به نكاتى اشاره كرده‌اند:
1. بين پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ساير امّتها وسط واقع شده‌اند تا اينكه آن حضرت، مُشرِف بر امّت و آنان نيز شاهد بر ديگر اُمم باشند.[21]
2. نسبت به اهل كتاب از يك سو و مشركان و بت پرستان از سوى ديگر، حدّ وسط هستند، زيرا بعضى از اهل كتاب مانند نصارا فقط به تقويت روح پرداخته و كمالات جسم را كه خداوند در انسان به وديعت نهاده رها كرده‌اند و در مقابل، مشركان و بت‌پرستان، فضايل روح را رها كرده فقط به ماديات و لذتهاى جسمى رو آورده‌اند؛ امّا امت اسلام در راستاى تأمين سعادت خويش به‌اقتضاى نيازهاى روحى و جسمى انسان بين فضايل و كمالات معنوى و مادى جمع كرده است.[22]
3. از ميانه‌روى در فكر برخوردارند. اين امت در انديشه خود بر عقلانيت متكى است؛ نه ذهن‌گرا و نه پيرو تجربه است، بلكه در محصولات فكرى و تجربى، دقّت لازم را به‌كار برده و همواره در پى يافتن حكمت هستند.[23]
4. در تربيت ميانه‌رواند. مسلمانان در اجراى قوانين نه صرفاً بر وجدان درونى تكيه مى‌كنند و نه فقط به نيروى اجبار متوسّل مى‌شوند، بلكه با توجّه به اقتضاى موارد، از هر دو روش بهره مى‌برند، زيرا از نظر اسلام پرورش از راه تشريع و تأديب از يك سو و شعور و فطرت از سوى ديگر قابل دستيابى است.[24]
5 . براساس آموزه‌هاى اسلام، نه فرد را مُنحلّ در جامعه و نه جامعه را امرى موهوم مى‌انگارند، بلكه هر يك از فرد و اجتماع را تأثيرگذار در ديگرى و مكمل يكديگر مى‌دانند.[25]
6 . امت اسلامى در متوسط‌ترين مكانها ميان شرق و غرب و جنوب و شمال جهان به وجود آمد تا آنكه به راحتى الگوى همگان قرار گيرد و تمامى بشر از محصولات اين شجره طيّبه برخوردار گردند.[26]
7. سرآغاز پيدايش اسلام، زمانى است كه يك‌سوى آن، به دوران طفوليت بشر (دوران اوهام و خرافات) منتهى مى‌گردد و سوى ديگرش، طلوع رشد عقلى اوست و اين بهترين فرصت براى طرح كامل‌ترين اديان خداوندى است.[27]شايان ذكر است كه گرچه صاحبان نظرات ياد شده در صدد بر آمده‌اند تا مراد از امّت وسط را همه مسلمانان بدانند؛ امّا با توجّه به دلايلى كه گذشت امّت وسط تنها گروهى خاص از آنان با ويژگيهايى برجسته‌اند، مگر اينكه گفته شود امت وسط بودن مسلمانان به اعتبار اشتمال آنان بر گروه ياد شده است.[28]
اين گروه ممتاز همان اهل بيت(عليهم السلام) هستند كه براساس روايات گوناگون، آيه 143 بقره/2 در شأن آنان نازل شده و ويژه ايشان است. اختصاص امّت وسط به اين گروه خاص تجوّزى درپى نداشته و منافاتى با فراگير بودن خطابهاى قرآن ندارد، زيرا امّت به معناى همه كسانى كه به رسول خدا ايمان آورده‌اند از استعمالات نو پديد پس از عصر نزول قرآن است وگرنه امّت در قرآنگاه به معناى قوم و گروه به‌كار رفته (هود/11، 48) و گاه بر يك فرد اطلاق شده (نحل/16، 120) و بعضى از خطابهاى قرآن شامل برخى افراد نمى‌شود، چنان كه در آيه 47 بقره/2 خطاب متوجّه به بنى‌اسرائيل: «فَضَّلتُكُم عَلَى العــلَمين» شامل قارون نمى‌شود.[29]
در مجموع شايد بتوان احتمال تازه‌اى در معناى آيه مطرح كرد و براساس آن بين دو قولى كه در مسئله وجود دارد به اين صورت جمع كرد كه خطاب مذكور در آيه را عام و شامل همه مسلمانان گرفت، آنگاه در مورد امامان معصوم(عليهم السلام)كه كامل‌ترين افراد امت به شمار مى‌آيند واژه شهيد را در آيه ـ كه به صورت جمع به‌كار رفته ـ هم به معناى الگو و هم به معناى گواه دانسته و درباره ساير افراد امت آن را تنها به معناى الگو براى ساير امم دانست، چنان كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)نيز خود الگوى امّت اسلامى است و به اين الگو بودن در آيه كريمه «لَقَد كانَ لَكُم فى رَسولِ اللّهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ ...» (احزاب/33، 21) تصريح شده است. گفتنى است كه الگو بودن امت اسلام را براى ديگر امتها مى‌توان با برخى از وجوهى كه دربيان ميانه بودن امت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)گذشت توجيه كرد.

منابع

اقرب الموارد فى فصح العربية و الشوارد؛ البرهان فى تفسير القرآن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ تفسير اطيب البيان؛ تفسير العياشى؛ التفسير الكبير؛ تفسير موضوعى قرآن كريم؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح‌العربيه؛ الفرقان فى تفسير القرآن؛ فى ظلال القرآن؛ القاموس المحيط؛ كشف‌الاسرار و عدة الابرار؛ مجمع البحرين؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن؛ معانى القرآن، فراء؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المنجد فى‌اللغه؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ نثر طوبى.
سيد جعفر ربانى و بخش فلسفه و كلام



[1]. مفردات، ص 86 ؛ نثر طوبى، ج 1، ص 37؛ مجمع‌البحرين، ج 1، ص 106 ـ 107، «امة».
[2]. مجمع البحرين، ج 4، ص 498؛ الصحاح، ج 3، ص 1167؛ اقرب‌الموارد، ج 5 ، ص 765، «وسط».
[3]. مجمع‌البيان، ج1، ص414؛ التحقيق، ج13، ص 99، «وسط».
[4]. مفردات، ص 869 ، «وسط» .
[5]. القاموس المحيط، ج 1، ص 932، «وسط»؛ المنجد،، ص 900.
[6]. تفسير عياشى، ج 1، ص 63 ؛ مجمع‌البيان، ج 1، ص 415؛ البرهان، ج 1، ص 344.
[7]. الميزان، ج 1، ص 321.
[8]. أطيب البيان، ج 2، ص 230.
[9]. الميزان، ج 1، ص 323.
[10]. الميزان، ج 1، ص 322.
[11]. همان، ص 320.
[12]. تفسير موضوعى، ج 6 ، ص 166.
[13]. الميزان، ج 1، ص 320.
[14]. الميزان، ج 1، ص 320.
[15]. الفرقان، ج 2، ص 184.
[16]. تفسير عياشى، ج 1، ص 63 .
[17]. الميزان، ج 1، ص 321.
[18]. التفسير الكبير، ج 4، ص 111.
[19]. تفسير موضوعى، ج 6 ، ص 165.
[20]. معانى‌القرآن، ص 83 ؛ جامع‌البيان، مج 2، ج 2، ص 143؛ كشف الاسرار، ج      ، ص 390.
[21]. فى ظلال القرآن، ج 1، ص 130 ـ 131؛ التحقيق، ج 13، ص 101، «وسط».
[22]. فى ظلال القرآن، ج 1، ص 131؛ اطيب البيان، ج 2، ص 229؛ الميزان، ج 1، ص 319.
[23]. فى ظلال القرآن، ج‌1، ص‌131.
[24]. فى ظلال القرآن، ج‌1، ص‌131.
[25]. فى ظلال القرآن، ج‌1، ص‌131.
[26]. فى ظلال القرآن، ج‌1، ص‌131.
[27]. فى ظلال القرآن، ج‌1، ص‌131.
[28]. الميزان، ج 1، ص 321.
[29]. همان، ص 297.

مقالات مشابه

راهبردهای تربیتی اعتدال فرهنگی در قرآن و حدیث

نام نشریهآموزه های تربیتی در قرآن و حدیث

نام نویسندهسهراب مروتی, صلاح‌الدین غلامی

نقش اعتدال در تكامل انسان

نام نویسندهعلی جواهر دهی

امت مقتصده

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهابوالفضل خوش‌منش, بخش فلسفه و کلام

اعتدال

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی خراسانی

اعتدال و ميانه روي در زندگي

نام نشریهروزنامه کیهان

نام نویسندهمحمدعلی عظیمی